معنی از شهرهای اصفهان
حل جدول
هرند
خوانسار، سمیرم
سمیرم
نایین
خوانسار
تیران و کرون
داران
اصفهان
مرکز استان اصفهان
از شهرهای استان اصفهان
ابریشم، ابوزیدآباد، اردستان، اژیه، اصفهان، افوس، انارک، آران و بیدگل، ایمانشهر، بادرود، باغ بهادران، بافران، برفانبار، بهارانشهر، بهارستان، بویین و میاندشت، پیربکران، تودشک، تیران، جندق، جوزدان، چادگان، چرمهین، چم گردان، حبیبآباد، حسنآباد، حنا، خالدآباد، خمینیشهر، خوانسار، خور، خوراسگان، خورزوق، داران، دامنه، درچهپیاز، دستگرد، دهاقان، دهق، دولتآباد، دیزیچه، رزوه، رضوانشهر، زایندهرود، زرینشهر، زواره، زیباشهر، سده لنجان، سفیدشهر، سگزی، سمیرم، شاپورآباد، شاهینشهر، شهرضا، طالخونچه، عسگران، علویجه، فرخی، فریدونشهر، فلاورجان، فولادشهر، قهدریجان، کاشان، کرکوند، کلیشاد و سودرجان، کمشجه، کمه، کهریزسنگ، کوشک، کوهپایه، گز، گلپایگان، گلدشت، گلشهر، گوگد، مبارکه، محمدآباد، مشکات، منظریه، مهاباد، میمه، نایین، نوش آباد، نجفآباد، نصرآباد، نطنز، نیکآباد، ورزنه، ورنامخواست، وزوان، ونک، هرند
اردستان، نجف آباد
نطنز
فلاورجان
خوانسار، سمیرم
خوانسار
سمیرم، نائین
داران
سمیرم، نایین
نائین
اردستان
سمیرم، نجفآباد
آران و بیدگل، فلاورجان، میمه
خمینی شهر، سمیرم
سمیرم
سمیرم، فلاورجان، گلپایگان
نایین
واژه پیشنهادی
دهاقان
لغت نامه دهخدا
اصفهان. [اِ ف َ] (اِخ) همدان و اصفهان دو برادر بودند. (مجمل التواریخ والقصص ص 521). و در ص 149 آرد:و در کتاب همدان خواندم که همدان و اصفهان هم از ابناء پسرزادگان سام بن نوح اند، و دیگر جای ندیدم، خداوندتعالی بدان داناتر است. (مجمل التواریخ والقصص).
اصفهان. [اِ ف َ] (اِخ) نام پدر ابوعلی بود که در طبرستان در قرن چهارم هجری میزیسته. صاحب تاریخ طبرستان آرد: و حسن فیروزان به آمل آمد با ابوعلی بن اصفهان و ابوموسی که هر دو صاحب ماکان بودند. (تاریخ طبرستان ج 1 ص 294). و آرد: و ابوالقاسم را از دختر دیکوی بنت اصفهان پسری بود کودک اسماعیل نام، ماکان و حسن فیروزان و ابوعلی اصفهان جمله به گرگان بیعت کردند. رجوع به صفحه ٔ مزبور در تاریخ طبرستان تألیف بهأالدین محمدبن حسن بن اسفندیار کاتب چ تهران ج 1 شود.
اصفهان. [اَ ف َ] (اِخ) نام محلی در کنار راه تبریز و مراغه میان سردرد و لایجان، در 14500 متری تبریز.
اصفهان. [اِ ف َ] (اِ) یکی از چهار مقامه ٔ اصلی موسیقی است دارای دو فرع، حسینی و نوا. نام پرده ای از دوازده پرده ٔ موسیقی. نام پرده ای از موسیقی. (از لب الالباب و بهار عجم) (غیاث) (رشیدی). نام پرده ای از موسیقی و آنرا اصفهانک نیز خوانند:
مطرب در اصفهان چو سرود این غزل قبول
از جزر و مد ناله ٔ او زنده رود شد.
قبول (از آنندراج).
نام نوایی. (مؤیدالفضلا):
نوای مجلس ما را چو برکشد مطرب
گهی عراق زند گاهی اصفهان گیرد.
حافظ.
اصفهان. [اِ ف َ] (اِخ) امیر اصفهان، پسر قرایوسف. از امرای روزگار ایلکانیان بود که سلطان حسین بن علاءالدولهبن سلطان احمد آخرین امیر ایلکانی را بکشت و سلسله ٔ مزبور را منقرض کرد. عباس اقبال مینویسد: سلطان حسین چون محمود در 827 هَ. ق. فوت کرد جای او را گرفت و در حله مقام کرد ولی امیر اصفهان پسر قرایوسف حله را محاصره نمود و سلطان حسین را در 836 کشت و سلسله ٔ ایشان بقتل او برافتاد و امرای ترکمان در عراق عرب جای ایشان را گرفتند. (از تاریخ مفصل ایران تألیف اقبال آشتیانی ص 465).
معادل ابجد
756